سید امیر علیسید امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

یادگاری های امیر

خاطرات یک جنین

تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلا برای مسکن، رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه! اظهار وجود: هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. زندان : گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! فرق اینجا با آنجا : داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی می کردیم چه ات...
30 ارديبهشت 1392

کامیون سواری امیر

این ویدئو رو چند روزه پیش گرفتم و یکم ادیتش کردم و به یادگار می گذارم می توان گفت کامیون سواری تنها کاریه که امیر حاضره بخاطرش از همه فضولی هاش دست بکشه و وقتی مامانی می خواد از دست کمک هات در آشپزخونه راحت بشه بهت می گه برو سوار کامیونت شو تا بابایی دورت بده و سریع می دویی و به من نگاه می کنه تا بلند شم و دورت بدم (همین الانم ظرفی که مامانی برنج نم کرده بود و از روی کابینت روی سرت چپه کردی و گریه می کنی) خلاصه شیرین کاری هات تمومی نداره ؟؟!!   ...
30 ارديبهشت 1392

امیر شیطون مامان

دوست های خوب وبلاگی سلام پسر گلم ، شرمنده خیلی خیلی دیر به وبلاگت سر میزنم ، وقتی هم که میام فقط در حد پاسخگویی به دوستان عزیز و چند تا پیام گذاشتن برای دوست جونی های امیرم بوده. آ خه شما مگه میزاری پای کامپیوتر بشینم ، همین که می بینی نشستم سریع میای و میخوای کمکم کنی که البته کمک شما ....... آخر شب هم که میخوابونمت به قول بابایی خودم زودتر از شما خوابم میبره آخه واقعاً خسته میشم ، نصف روز که سرکارم، بقیه روز هم یا تو آشپزخونه غذا درست میکنم یا به کارهای دیگه میرسم که البته درحال حرف زدن با شما و بازی کردن با شما هم هستم. بابایی وقتش آزادتره چون وقتی برای شما پست میزاره من در حال بازی کردن و سرگرم کردن شما هستم. الان هم...
23 ارديبهشت 1392

خواب امیر

امیر کمی بدخواب است و تو خواب خیلی ورجه وورجه می کنه و بعضی وقتا روی بالشت دراز می کشه و گاهی اوقات جایی برای ما باقی نمی مونه و خودشو وسط تحت ولو می کنه ، روی تخت خودشم که اصلا نمی خوابه البته از این بُعد هم به باباییش رفته چون تا جایی که یادم هست در بچگی شده از روی تخت به زیر اومدم و خوابیدم، در زیر چندتا عکس از لحظات شیرین خواب از امیرخان یادگاری می چسبونم. در ضمن اینم بگم که اکثر شبها که مامانی میره تو اتاق تا امیرو بخوابونه، خودش زود تر از امیر می خوابه  امیر روی پاهای مامانی به همراه خرس کوچولو ...
20 ارديبهشت 1392

بالا رفتن از مبل

امیر پله های پیشرفت را یکی یکی پشت سر گذاشته و قادر به بالا رفتن از مکان های با ارتفاع کم می باشد که بابایی زحمت کشیده و این کار اونو به صورت یادگاری در وبلاگش ثبت کنه، ضمناً خبر رسیده امیر آقا که فعلا در خانه عمه بابایی صبح ها مشغول می باشد در غیبتی کوتاه که عمه از ایشان داشته است از مبل بالا رفته و روی سنگ اپن جلوس نموده اند و باعث ترس عمه شده و از آن پس راه مبل با پشتی مسدود می شود. فیلم زیر را می گذارم که ببینی کارهای تو برای ما مهم است و عاشقانه دوستت دارم پسرم .   ...
17 ارديبهشت 1392

پیشرفت ها در دومین ماه یکسالگی

امیر آقا اینقدر شیرین کاری هاش زیاد شده که نمی شه کدومشو بگم. اما ابتدا بگم امیرآقا از اول امسال پیش عمه بابایی (تنها فامیل ما در فریمان) می مونه و دیگه با دوستای قبلیش نیست و عمه هم که بچه ای نداره به امیر عادت کرده و نگذاشته که امیرو به مهد کودک ببریم و خوشبختانه امیر هم کمتر بهانه می گیره و پسر آقایی شده . در ادامه یکی از عادت امیر آقا با گرمی هوا بیرون رفتن امیر با بابایی هست که وقتی من آماده می شم که برم خرید امیر هم کفشهاشو برمی داره و خودشو دراز می کنه و بهونه می گیره که منم ببر و تا حالا چند باری باهم نانوایی و مغازه با هم رفتیم البته تو ماشین خیلی آروم می شینه و کمربندشم می بنده ولی وقتی پیاده می شه می خواد همه جا سرک بکشه...
4 ارديبهشت 1392

عکس یک سالگی

اینم چند تا عکس از فضولی های امیر در یک سالگی از بالا رفتن امیر از مبل و قطع و وصل کردن کلید برق تا نشستن امیر در ماهی تابه به همراه ملاقه در دست ...
4 ارديبهشت 1392
1